طی می شود این روزها
می رسد
و سر می گذارد
این من
به پایان
بر خاک
.
mesgari amin
bahar 92 ke kash hich vaght nemiamad in bahar
طی می شود این روزها
می رسد
و سر می گذارد
این من
به پایان
بر خاک
.
mesgari amin
bahar 92 ke kash hich vaght nemiamad in bahar
من به لجنزار یک هنر پی برده ام
و به قدرت یک مذهب
و به صبر خدا
همان خدایی که هست
و گاه نمی خواهم باورش کنم
من یک احمقم
یک دوربین عکاسی، یک پلیر، یک لپ تاپ، یک قلم، یک کاغذ، یک هوا، یک کویر، یک طبیعت، یک کوه، یک درخت، یک آسمان، یک ماه، یک افق، یک ترنم، یک ذهن، یک احساس، یک خدا، و گاهی بی خدایی، این زندگی من است
این ها را که از من بگیری زندگی مرا از من نگرفته ای
بلکه مجبورم کرده ای تا طریقه ی زندگی دیگری را برای خود برگزینم
و این یعنی نزندگی، این جاست که "فرهنگ نچیست" به جای فرهنگ چیست معنا پیدا می کند
امین.م 1392
خوشا آن تخم دارانی که دل دارند، وگرنه تخم را هر دگه ای دارد
خوشا آن تخمدارانی که دل دارند و احساسی، که تخم و دل نمی سازند
خوشا آن تخم دارانی که دل دارند و احساسی که می جوشد، وگرنه آب در مرداب می گندد
خوشا احساس جوشانی که می جنگد چه گر مغلوب گر غالب
فیلسوف که می شوی
اگر به بحث وجود می پردازی
آدم ها را از آن حیث که هستند سرِ چوب کن
نه از آن حیث که می شناسی یا نمی شناسی
شاید خیلی از آنها که می شناسی برایت وجود ندارند
و شاید وجود یکی وجود دیگران را نقض می کند
آدم ها وقتی عاشقی می کنند فیلسوف خوبی نیستند
چرا که فکر می کنند دنیا هست تا معشوقه شان باشد
و گاهی خدایشان را عوضی می گیرند
و نیز وقتی شکست می خورند
که فکر می کنند دنیا خلق شده تا هرچه بدختی است بر سرشان ببارد
آنها نمی دانند که دنیایی وجود ندارد
شاید من هم فیلسوف خوبی نباشم
امین.م91
ـسلامـ
ـما خوبیمـ
ـما نیکیمـ
ـنفس ـهاـیمان فدای قدمـ خسته ی پوتینـ ـبهـ ـپای مردی با مردانیـ خاکیـ بـ ـر خاک
ـمنـ ـهشـ8ـتـ را دوست دارم
و برایـ ـم فرقـ ـی ندارد اگـ ـر
دیگریـ بیـ ـست را
ـمنـ ـخاک را
و اگـ ـر دیگـ ـریـ ـسنگ را
ـمنـ تو را
و اگـ ـر تو دیگـ ـریـ را