بسم الله الرحمن الرحیم
وصیت نامه
دیگه هیچ چی قانعم نمی کنه
هیچ چیز نمی تونه کارخونجات تولیدی خوشی منو راه بندازه
یاد اون روزایی بخیر که کوچیک بودم
می دویدم همه لامپا رو لامپ دستشویی و حموم و مغازه بابام و حیاط و تمام اتاقا رو روشن می کردم وایمیستادم نگا می کردم
دوباره می دویدم همه لامپا رو خاموش می کردم وایمیستادم نگاه می کردم
کیف می کردم
مثل یه خر که تو کارخونه تیتاپ ولش کنی کارخونه هی تیتاپ تولید کنه و خر هی تیتاپ بخوره و کیف کنه
کو اون خوشی؟
نه چرخ داشتم نه آتاری داشتم نه می دونستم اینترنت چیه نه موبایل نه کامپیوتر نه هیچ چی
اون روز خودمو داشتم
من اگه یه روزی مردم و خدای نکرده برام اتفاقی افتاده بود که بیهوش بودم از دکتر خوب بپرسید اگه میشه من به زندگی برگردم که برم گردونید وگرنه اعضای بدنمو بدید به چند تا که نیاز دارن
من دوس ندارم بین این دنیا و اون دنیا باشم
البته امیدوارم زنده باشم و زندگی کنم و مفید واقع بشم و موقع مرگم هم دنیا تموم بشه و البته شهید برم اون دنیا
هر کی هم میگه من از امین پول میخوام راست میگه بهش بدید
حلال کنید
خداحافظ
کجا؟ هنوز که نمردم