چاه زیبای زباله
(آب را گل نکنیم)
(در فرودست انگار کفتری می خورد آب)
در فرودست انگار چاه زیبای زباله در پس فخره قد افراشته است
این زباله آشناست
این زباله بوی نان خشک کاشان می دهد
این زباله بوی خویشان می دهد
لابلای این زباله بوی مرگ
بوی زیبای کثافت بوی پوسیدن میان انگل و عن بر مشامم می رسد
روزگاری بود روزگاری شد
این زباله این تجمع این هنر از آن ماست
فخره فخرش می فروشد!
(من نظافت را به دار آویختم)
من به آتش می کشم من این هنرها را که خویشانم نمودند و شما از آن خود کردید
من به آتش می کشم از دور می بینم میان آسمان دودی که بر می خیزد از این چاه ها با صد هزاران میکرب و انگل
زیباست نه؟
من تمنا می کنم
این کثافت های زیبا را که از شهر هنر کاشان و حومه سوی فخره می رود
می توان گل کرد وبنجل کرد و بخشیدش به یک یک مردمان شهر خویش
مردمان فخره و حومه ، ابوزندانیان مرده در هم گر چه نای شکوه از ما مردمان این گلاب آباد شهر کاشان را ندارند
لیکن
دلکی سوز دهیم غیرتی افروز دهیم چاره ای فکر کنیم
راستی آب را گل نکنیم
در فرودست انگار …
امین.م – بهار 1391
خدا قوت و سپاسگزارم از اینکه اطلاع رسانی کردید
در صورت امکان شماره تماسی از خودتون بهم بدید
برای انتشار این خبر نیاز هست که با یک منبع مصاحبه بشه که این منبع می تونه کارگردان، تهیه کننده و یا یکی دیگر از عوامل تاثیر گذار تهیه فیلم باشه. ویا اینکه یکی از مسوولین شهرستان از جمله ارشاد و ...
خبر بسیار خوبیه منتظر پاسخ شما هستم
ارادت